چکیده:
با صراحت میتوان گفت که افغانستان در سراسر تاریخ معاصرش در میدان جنگ نرم به سادگی شکست خورده است تا جاییکه حتی دشمن توانسته از شهروندان افغانستان در راستای تخریب مملکت و جلوگیری از رسیدن افغانستان به اهداف ملیاش استفاده ابزرای نماید.
جنگ نرم تحت نام جنگ روانی؛ یا جنگ تبلیغاتی از گذشتههای دور در مناسبات کشورها وجودداشته است و در عصر حاضر پیشرفتهای تکنولوژیک و رسانهای ابعاد پیچیدهتر؛ متنوعتر و مخربتری بهآن بخشیده است؛ از ویژگیهای جنگ نرم آن است که در تناسب با جنگ سخت و رو در رو کم هزینه بوده و درعینحال روی تمام اقشار جامعه اثر میگذارد، خصوصاً بعد فرهنگی جامعه را آماج قرارداده، با تغییر در هنجارها و ارزشها؛ شخصیت افراد را دگرگون و آثار درازمدتی از خود بر جا میگذارد. چنانچه امروزه یکی از شگردهای دشمن آناست که در لباس دوست و به بهانه کمک به مردم و زنده نگهداشتن ارزشهای مردمی؛ مخاطبین را از نظر هویتی به ابزار مبدل ساخته و با ایجاد جذابیت به اهداف و سیاستهای خودش هزینه اصلی جنگ را بر نیروهای داخلی جامعه آماج تحمیل کند و خود صرفاً مصروف طراحی و گردانندگی برنامههایش باشد!
این تحقیق با روش کیفی توصیفی در سدد است جنگ نرم علیه افغانستان را در سه بعد (اهداف؛ روشهاو ابزارها) مطالعه نماید! اولاً اهداف دشمن در جنگ نرم که شامل؛ ترویج باورهای سنتی و تقویت تفکر قالبی؛ ترویج تفکر احساسی؛ تغییر در رفتار مردم و بلاخره تغییر در ساختار سیاسی است. ثانیاً روشهای دشمن در جنگ نرم را مطالعه میکند که شامل سه روش؛ ارضا، اقناع و اغوا است؛ ثالثاً ابزارهای دشمن در جنگ نرم نظیر تفرقه؛ شایعه؛ مغالطه؛ تکفیر؛ سوءاستفاده از مدارسدینی و بهکار بردن فناوریهای نوین ارتباطی؛ در این تحقیق مورد بررسی قرار گرفتند.
در اخیر این مقاله طرحی تدافعی در حوزه جنگ نرم برای برنامهریزان و سیاستگذارن افغانستان پیشنهاد میگردد و انتظار میرود اتخاذ این طرح دولت افغانستان را کمک کند تا به برتری نسبی در حوزه جنگ نرم دستیافته و دشمن را از تهاجم صرف به اتخاذ اقدامات تدافعی و تمرکز بر محیطهای داخل خود وادار سازد.
واژگان کلیدی: جنگ نرم، قدرت نرم؛ ارضاء، اقناع، اغوا، مدرنستیزی، تفکر احساسی، باورهای قالبی، تکفیر، مغالطه، خدمات مشورتی.